درروزنامه استقلال جوان خاطری از غلامحسین مظلومی خواندم که به عنوان یک هوادار حجازی و روزنامه خوان حرفه ای؛تا حالا نخوانده بودم و برایم جدید و نو بود.
خاطره ای از ناصر حجازی در زمان عضویت مظلومی و ناصر حجازی در تیم ملی جوانان ایران،که وقتی برای انجام بازیهای رسمی به کشوری دیگری سفر کرده بودند و وقتی برای تفریح و سیاحت با قایق موتوری به اقیانوس آرام رفته بودند،یکباره در حین حرکت قایق حجازی به میان آب می پرد و شروع به شنا کردن می کند.وقتی وی رااز آب بیرون می آروند و می پرسند که چرا یکدفعه داخل آب پریدی!؟
می گوید:می خواستم همه مردم ایران بدانند که ناصر حجازی در اقیانوس آرام شنا کرده است.
برخی از این دست خاطرات وقتی گفته و شنیده می شود که یا پیشکسوتی از میان ما رفته است و یا در مکانی و دفترچه خاطراتی به صورت اتفاقی پیدا می شود. باید پیشکسوتان و قدیمی های ما از این دست خاطرات و اتفاقاتی که برایشان به وقوع پیوسته است را حداقل نوشته و بعد به دست چند نفر از کسانی که مورد اطمینان و امین خودشان هستند بدهند و تاریخی مشخص کند و شرط و شروطی بگذدارند تا در روز و زمان خاصی به اطلاع مردم برسانند تا نسل های بعدی از این نوشته ها و خاطرات پیشکسوتانشان بتوانند استفاده کنند.تا روزی که خدای نکرده از میان ما رفتند،نسل ما بابت نشنیدن این خاطرات و اتفاقات تاسف نخورند.طور مثال در مصاحبه اخیر منصور پوحیدری با خبر ورزشی که گفته است وقتی از ایران رفتم تمام اتفاقات آن سالی که در انزلی بازی را به ملوان باختیم و قهرمانی را از دست دادیم را بازگو خواهم کرد.
اتفاقاتی که در اولین دوره لیگ برتر برای تیم استقلال و منصور پوحیدری افتاد و استقلال حتی نتوانست یک مساوی از تیم انزلی چی بگیرد و در کنار مرداب انزلی قهرمانی خود را جشن بگیرد! سالهاست که از آن شب کذائی قبل از بازی گذشته و هنوز منصور خان رازهای آن را در سینه خسته خود نگه داشته است و همیشه هم گفته بعدا شاید یک روزی به اتفاقات انزلی اشاره کنم.
این اتفاقات از آن دسته از خاطراتی است که منصور خان باید به زبان بیاورد و در سینه خود به عنوان راز نگه ندارد و در نهایت (خدای نکرده) با خود پیش ناصر خان حجازی نبرد!
|